نوشته هایی برای درآمدن از سردرگمی

نوشته های من دلیلی ندارد واقعی باشد

نوشته هایی برای درآمدن از سردرگمی

نوشته های من دلیلی ندارد واقعی باشد

بایگانی

همونطور که گفتم، چند روز پیش همینطوری با دختر خالم با اس ام اس شروع کردم به کسشر گفتن!!

و خییییلی وقت بود که صحبت خاصی نکرده بودیییییم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۸ ، ۰۱:۱۱

حالا منم عین این اسکلا هی میرم عکس های پروفایلش رو چک میکنم!

بعد تنها عکسی که از خودشه یه عکسه یک چهارم رخه که فقط از بقل یکم معلومه!

هی میرم چت هامو باهاش نگاه میکنم و چِت میزنم!!

دیشب حدود ۱ ساعت و نیم داشتم با دختر خالم با اس ام اس لاس میزدم و کسشر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۸ ، ۰۱:۵۳

دلم میخاد یجوری شروع کنم باهاش حرف بزنم

هی یه پیام چرت و پرتی میدم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۸ ، ۱۵:۳۵

دیروز رفتم جلو

یک ساعتی باهاش حرف زدم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۸ ، ۱۱:۵۴

دیدی توی خواب دیدن، یهو وسط قضیه ای؟

من دیروز اینطوری شدم الته توی بیداری!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۸:۰۸

این همه فشار رو میتونم تحمل کنم؟

من مرد تحمل فشار ام

تا الان هرچی فشار بوده رو عین چی تحمل کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۸ ، ۰۰:۴۷

 

از فکرش اومده بودم بیرون

خیلی وقت بود که بهش فکر نمیکرم

بعد بهم زنگ زد!

گفت میخام انتخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۸ ، ۲۳:۵۴

خب از کجا شروع میشه؟

من توی دبیرستان و قبلش با هیچ دختری صحبت نکرده بودم...

خیلی توی این زمینه خجالتی بودم و هنوزم یکمی هستم...

اولین بار که رفتم توی مدرسه ی دخترونه درس بدم چقدر بد بود!!

کلللی استرس داشتم. انقدر که باعث شد چند بار سوتی بدم و هی کلمات رو اشتباه ادا کنم و ...!

حالا خلاصه کم کم تونستم توی طول ترم بر این استرس مسخره چیره بشم توی تدریس. ولی توی دانشگاه هنوز یکمی دارمش...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۸ ، ۲۳:۰۶

برای اینکه هویتم رو لو ندم، اطلاعات دقیقی از خودم نمیگم
ولی اطلاعات کلی ای میگم:

-دانشجوی کارشناسی یه دانشگاه خیلی خوبم

-خوابگاهی ام

چند تا مشکل دارم که دوست دارم درموردشون بنویسم

ولی قبلش بگم که برای بقیه ی مطالبم فعلن یه رمز میزارم

شاید هم برش داشتم...

اگر رمز رو میخاین، یه پیام بدین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۸ ، ۲۲:۵۶